اميرعلي فتاح

بدون عنوان

1389/4/11 (امير علي در این تاریخ 3 ماه و 16 روز دارد) نفسم سلام . ياد گرفتي زبون در مياري . آواز مي خوني و بوووووووو بوووووووووو مي كني . دوست داري فقط بازي كني و اصلا نخوابونيمت و شير هم نخوري. آب دهنت دائم سرازيره و انگشتت رو مي كني تو دهن و شروع به جويدن مي كني آنقدر كه عق مي زني. پريشب مثلا رفته بوديم تولد خاله فاطيما. از اون اول كه رسيديم آنقدر گريه كردي و نق زدي كه من و بابايي نيم ساعت بيشتر نمونديم و سريع برگشتيم خونه. امروز هم خاله مريم و نازنين اومدن خونه مون. كه باز هم حوصله نداشتي و بد اخلاقي كردي. بميرم برات كه بي حالي و درد داري. سند ماماني هم آزاد شد البته سه روز پيش و اين از پا قدم تو گلمه يادت كه هست دو روز...
5 بهمن 1389

بدون عنوان

1389/4/8 (امير علي در این تاریخ 3 ماه و 13 روز دارد) عاشقانه مي پرستمت كه مرا لايق مادر بودن كردي. اين روزها حال و هوايم ابريست اما تو مانع از ريزش باراني و گاهي با لبخندهايت هوايم را آفتابي مي كني . عاشقانه مي پرستمت كه مرا بوي بهشتي بخشيدي. Create avatar اين روزها كه لثه هات اذيتت مي كنه و پاهات سوخته و خوب شير نمي خوري و ..... من فقط غصه مي خورم. چه كنم؟؟؟ ...
5 بهمن 1389

بدون عنوان

1389/4/4 (امير علي در این تاریخ 3 ماه و 9 روز دارد) عشق مامان سلام . الان ساعت 2 صبحه و تو تازه خوابيدي . نمي دونم چرا امشب خوابت نمي اومد و من و ماماني با كلي كلك خوابونديمت. بابايي خونه نيست و رفته فرودگاه آخه امشب آقاجون و مامانيت مي رن خونه خدا. سفرشون به خير. دوست دارم مامانم. فردا مامان مولودي داره بايد بخوابه كه كلي كار داره . شب به خير. آرمان طلا , پندار, امير حسين, بهزاد, بارمان و برسام , آرش و همه مردهاي كوچك سايت روزتون مبارك الهي بميرم برات كه لثه هات مي خواره Gif creator ...
5 بهمن 1389

بدون عنوان

1389/4/2 (امير علي در این تاریخ 3 ماه و 7 روز دارد) سلام قشنگ مامان ديروز خيلي اذيتم كردي آخه از صبح تا شب هر كاري كردم شير نخوردي . اين روزها انقدر بازيگوش و شيطون شدي كه فقط دلت مي خواد بازي كني و اصلا شير نخوري نمي دونم يعني گرسنه ات نمي شه ؟ آخر سر هم مجبور شدم بهت ديفن هيدرامين بدم تا بخوابي و تو خواب شيرت رو بخوري. ماماني منو ببخش كه ديروز سرت داد كشيدم و دعوات كردم ولي خب اخه وقتي شير نمي خوري عصبي مي شم دست خودم نيست. وقتي مي بينم همه بچه ها تپل و چاق و چله ان و تو لاغر و كوچولو و هر كي به من مي رسه مي گه واي چرا انقدر كوچولوه از خودم بدم مياد كه نمي تونم برات مادر خوبي باشم ولي نمي دونن كه تو بازيگوشي مي كني و درست ش...
5 بهمن 1389

بدون عنوان

1389/3/30 (امير علي در این تاریخ 3 ماه و 4 روز دارد) روزتون پيشاپيش مبارك مردهاي كوچك سلام مرد كوچولوي مامان خدا رو شكر يكي از مشكلات قلبت خوب شده و دكتر گفت كه فشار ريه ات اومده پايين و خدا خودش عملت كرده فقط مونده يك عمل ديگه كه اونهم بايد بزرگتر بشي. يك كم هم ريفلاكس داري كه داريم بهت دارو مي ديم . كلي شيطون شدي و بابات و ماماني رو مي شناسي. تا ازت غافل مي شم غلط مي زني و وقتي نمي توني برگردي جيغ مي كشي. يه عالمه صداهاي قشنگ از خودت در مياري و دل ما رو مي بري . هفته پيش يه اتفاق بد افتاد . اتفاقي كه باعث شد بفهمم كه گاهي اوقات بايد پا رو دلم بزارم حتي در مورد تو. از دست بابات دلخورم خيلي زياد ولي الان همه چيز آرومه Gi...
5 بهمن 1389

بدون عنوان

1389/3/3 (امير علي در این تاریخ 2 ماه و 7 روز دارد) سلام نفسم تو داري روز به روز بزرگتر ميشي و من نگرانتر كه داريم يه روز به تاريخ عملت نزديك مي شيم. نمي دونم آخرش چي مي شه فقط از خدا مي خوام كه همه چيز به خير و خوشي تموم بشه. 5 روز پيش واكسن دو ماهگيت رو زديم و تو آنقدر آقا بودي كه اصلا گريه نكردي و فقط بعدش 2 روزي يك كم تب كردي و لوس شدي و فقط دلت مي خواست بغلت كنيم ما هم كه شبش تولد پارميس (دختر دايي مامان) دعوت بوديم رفتيم تولد آخه تو گلم واسه خودت مردي شدي اما خب يك كم تب داشتي. راستي تا حالا دو بار خودم بردمت حموم كه واي دلم مي خواد تو حموم گازت بگيرم از بس كه شيرين مي شي عشق مامان . الان يك هفته است كه اومديم خونه خو...
5 بهمن 1389

بدون عنوان

1389/2/28 (امير علي در این تاریخ 2 ماه و 1 روز دارد) سلام قشنگ مامان ديروز تولد دو ماهگيت بود . شب با بابا رضا رفتيم خونه آقاجون و برات كيك خريديم و تولد گرفتيم. راستي الان 3 روزه كه اومديم خونه خودمون. وقتي مي برمت تو اتاق خودت كلي تعجب مي كني و با ذوق در و ديوار رو نگاه مي كني . در ضمن عاشق آويز بالاي تختت شدي. هر روز داري بزرگتر و شيرين تر ميشي . آرزومه كه قلبت خوب بشه و به عمل احتياج پيدا نكني. اميدوارم خيلي زياد تو بغل بابا خوابيدي با بابات تلويزيون مي بيني   ...
5 بهمن 1389